Starting to WriteStarting to Write، تا این لحظه: 5 سال و 7 ماه و 1 روز سن داره
ParinazParinaz، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 11 روز سن داره
سال 2024سال 2024، تا این لحظه: 3 ماه و 28 روز سن داره
سال 1403سال 1403، تا این لحظه: 1 ماه و 7 روز سن داره
🎻Playing violin🎻Playing violin، تا این لحظه: 10 ماه و 3 روز سن داره
My WeblogMy Weblog، تا این لحظه: 1 سال و 2 ماه و 18 روز سن داره
My best friend💙My best friend💙، تا این لحظه: 18 سال و 7 ماه و 1 روز سن داره

✿ Azerbaycan qızı ✿

✮ یا چنان نماے که هستے، یا چنان باش که مینمایے ✮

بهار....🌸

نوبهار است در آن کوش که خوشدل باشی که بسی گل بدمد باز و تو در گل باشی من نگویم که کنون با که نشین و چه بنوش که تو خود دانی اگر زیرک و عاقل باشی چنگ در پرده همین می‌دهدت پند ولی وعظت آن گاه کند سود که قابل باشی در چمن هر ورقی دفتر حالی دگر است حیف باشد که ز کار همه غافل باشی نقد عمرت ببرد غصه دنیا به گزاف گر شب و روز در این قصه مشکل باشی گر چه راهیست پر از بیم ز ما تا بر دوست رفتن آسان بود ار واقف منزل باشی حافظا گر مدد از بخت بلندت باشد صید آن شاهد مطبوع شمایل باشی **حافظ** ...
18 فروردين 1402

بوی بهار

بوی بهار کم کم به مشام میرسد نسیمی بهار می وزد و به من، آرامش می دهد صدای جیک جیک گنجشکان با گوش میرسد کنار پنجره ایستاده ام و به بیرون می نگرم درختان، گر چه شکوفه نداده اند،  به راحتی میتوانست تصور کرد که گل های بسیار زیبا و رنگینی در روبرویت هستند در ذهن خود، بهار را این چنین تصور میکنم که باغیست از شادی و محبت،  اینک، در آستانه زیباترین فصل خداوند هستیم چشم به انتظار آغاز طبیعت، آغاز خوبی ها، خوشی ها،  ✿بهار!✿ ...
15 اسفند 1401

زمستان....

❄زمستان بود و❄ ❄برف بود و❄ ❄سرما بود❄ ❄زمستانی که جز خاطرات محو تو❄ ❄دلم گرم هیچ رد پایی نبود❄ فصل مورد علاقه من! دوستت دارم ...
1 دی 1401

یلدا.....🍉

و برای اختتامیه: آذر ماه، ماهیست که فصل زیبا و هزار رنگ پاییز به نقطه پایان خود میرسد. ماهیست که آن را با یک شب طولانی تمام میکنیم تا به استقبال زمستان سفید رنگ رویم. آن شب طولانی شبیست به نام:  یلدا 🍉 چه بسا آذر ماه تلخ باشد یا شیرین، باید از آن لذت برد چون روز هایش مانند ابر میگذرند و به شبی طولانی میبرند. می برند به آن شبی که همگی بهتر است غم هارا از خود دور کنیم و به خاطرات خوب فکر کنیم. بهتر است همگی دور هم جمع شویم تا از خوبیها بگوییم و بدی ها را برای یک شب کنار بگذاریم یلدای امسال، کنار پنجره ایستاده بودم و به آسمان نگاه میکردم. ابر ها چنان بالایم بودند که نام کسی که برایش دلتنگ بودم را درست کرده بودند...... ...
30 آذر 1401

شعر شیر و موش

شیر و موش 🐭موش موشه رفت به بازی🐁 💤پیش شیر خوابیده🦁 🐀با دم شیر بازی کرد🦁 😯تا که شیر رو بیدار کرد🦁 🤨شیر قوی بهش گفت🦁 ❓دمم برای بازیه؟!! 🦁 ⭕این کار تو خطرناکه😯 🐀موش به گریه افتاد😢 🐀گفت منو ببخشید😞 🥺شیر دلش براش سوخت🦁 🐀موش موشه رو ولش کرد🦁 ▽اما یه روزی یه صیاد▽ ⭕شیر رو به دام اش انداخت🦁 🐀موش موشه تا که فهمید🐁 🐀با دندون های تیزش نخ هارو جوید🐭 🐀به شیر قوی کمک کرد🦁 این شعر رو تاریخ 1399.1.18 سروده ام. چون در کتاب فارسی شعر اش بود منم خواستم به زبان کودک شعر رو بگم ...
19 فروردين 1399